ناتوردشت | home | archive | email | pictures | XML| Designer | blogger | |
Sunday, September 28, 2003
این هفته چلچراغ ×رونده ش این بود :ALL THAT SHE WANTS
قصه شاهزاده با اسب سفيد _ شرمين نادري ((زن جوان 15 ساله ي که تو ي راهرو هاي دادگاهها به دنبال ثبت اسم فرزندش مي دود چهره آشنا ي ترانه ی 15 ساله ی را به يادمان مي اورد . نمی دانم چرا ؟ همه اصرار دارند راجع به گول خوردنش _ سادگي اش و درد هايش بنويسند . اما من ترانه ي که با چشم هاي ×ر از خنده در چهره ×سر يک لا قبا يي که همسرش شد جست و جو مي کرد بیشتر دوست دارم . ترانه يکي از ماهاست .شاهزاده ی قصه ها با آن اسب سفيد و کلاه و شمشير هم آرزوی ساده خيلی از ماهاست . ترانه ي که توی راهرو هاي دادگاه با کودکی توی بغل راه مي رود . ترانه ی که می تواند حقش را از دنيای سهمگين اطرافش بگيرد " همان شاهزاده با اسب سفید است . قصه ی دختری که اعتماد می کند و ضربه مي خورد و درد می کشد قصه ی فراموش شده ی است . قصه ی ×رهای يک لا قبا که چشم هاي معصوم دارند اما توی دلشان يک بچه گرگ زندگی می کند قصه ما نيست . ما همان شاهزاده ی قصه ها را دوست داريم اگر نشود خودمان جايش بازی می کنیم )) من چی بگم دیگه ؟؟! میرم سرم میکنم تو خاطرات سیلویا ×لات با مقدمه ی تد هيوز ! |
آرشيو | |
Template Copyright © 2004 Lost Lord All rights reserved |