ناتوردشت | home | archive | email | pictures | XML| Designer | blogger | |
Thursday, September 25, 2003
وقتی تو خونه هستم هيچی نيست به جز ديوار و پنجره ی پر پيچک و کتابخونه که همگی چپ چپ و راست راست نگام می کنند؛ در مورد چی بنويسم ؟!
يه چيز داره آروم آروم می ياد جلو٬ شايد از اون نظر نمی ياد و از اين نظر مياد ؛ ولی فعلا که داره مياد و من حالم خوبه . نمی دونم چرا عجيب غريب شدم . منی که بيشتر از ۱ شب چشمام باز نمی موند .الان چند شبه ۵/۳ شب می خوابم و ۸ صبح فردا خيلی relax بيدارم .يه چيزيم شده . ميدونم! يا باد مهر خورده بهم و يا .... بععععععععععله من اين بغل چند تا لينک گذاشتم . اونايی که خيلی وقته می خونم و از نوشته هاشون خوشم مياد و البته نميتونم اون مدلی بنويسم . و هنوز اين ليست ادامه دارد ....( ممنون از p.sh واسه کمکش ) (( ... از خانه که می آيی يک دستمال سفيد ٬ سيگار ٬ گزيده شعر فروغ و تحملی طولانی بياور احتمال گريستن ما بسيار است ! )) |
آرشيو | |
Template Copyright © 2004 Lost Lord All rights reserved |