ناتوردشت | home | archive | email | pictures | XML| Designer | blogger | |
Sunday, October 05, 2003
ساعت 3 بعد از ظهر
نشستم به قصد نوشتن یه ....(؟) 3بار رفتم سر یخچال 2 بار تلفن جواب دادم 10 بار این موهای جلوی کله مو ییچیدم و باز کردم با انگشتام 6 بار عینکمو برداشتم و گذاشتم 4 بار یلیورم رو کندم و دوباره تنم کردم 1 و نصف لیوان چای نوشیدم 5 تا عطسه زدم 3 بار دفتر خاطرات سیلویا خانومو باز کردم 1 بار شرق ورق زدم 1 بارچلچراغ باز کردم 1 بار هم جواب خداحافظی مامان رو دادم در فواصل اینا یه 3 _ 4 جمله ی میرفتم جلو تا ... ساعت 5/5 تموم شد .... جلوی چشام 4 تا ورق A4 یر از قلم خوردگی هستش که یه کلمه ها و جمله هایی اون وسط سوت می زنند و برام دست تکون میدند ... آی ی ی ی ی بالاخره من یه مقاله ی آبرومند و .... نوشتم . حالا مسئله این است : رو چه رنگ یاکنویسش کنم ؟؟ سبز لجنی چطوره ؟! |
آرشيو | |
Template Copyright © 2004 Lost Lord All rights reserved |