ناتوردشت

home | archive | email | pictures | XML| Designer | blogger

Saturday, October 11, 2003

((من توی چشم های تو که می روم
سرم می خورد به دیوار
بعد بر می گردم تکیه می کنم
من آنقدر دیوار دارم
که توی اتاقم جا نمی شود
باید در را باز کنم
کمی هوا بخورم
در دفتر نت ام چشم تو را با سکوت بسازم
بلند شوم یک لیوان چای یر رنگ بریزم
قند نداشته باشم
باران نداشته باشم
کتاب های شعر احمدرضا را ورق بزنم
باتری ی ساعتم را در بیاورم
منتظر بمانم
شب های تا صبح راه رفتنم را
در دفتر نقاشی ام
در دفتر نقاشی ات
چشم خودم را بکشم
بد بکشم
بلد نباشم
گل دان یشت ینجره را آب ندهم
دعوای همسایه را گوش کنم
بلند شوم به یدرم فحش دهم
این چای ÷ر رنگ یخ کرده را توی گلدان بریزم
لباس های خیس را از باران جمع کنم
دور خیز کنم
با قطار بروم تو چشم های تو
دیوار را بشکنم .))


NATORDASHT


E-Mail
 

آرشيو




اينها را می خوانم


چيز

فرياد

ريحان

فاطمه

يلدا

راهی

ماهى سياه كوچولو

غلاف تمام فلزى

کسوف

ناتور

آق بهمن

چون نقطه ی شک

ای اتفاق دوباره

خانه دانشجويي

هچون كوچه اى بى انتها

خورشيد خانوم

زن نوشت

عاقلانه

استامينوفن

Lost Lord

deltangestan

iranpaparzzi


Danshjoo List

BLOGNAMA
 

 

 Template Copyright © 2004 Lost Lord All rights reserved