ناتوردشت | home | archive | email | pictures | XML| Designer | blogger | |
Friday, December 19, 2003
يه سايه که مياد رد ميشه . يه سايه بدون گوشه ي اضافي .
بعد از ظهر جمعه ست . صداي چرخ خياطي مياد . قرار بوده بيام اينجا و گزارش کافي شاپ ديشب رو بذارم . ولي حسش رو ندارم . اون لحظه ها رو نوشتم رو دستمال کاغذي . برگشتني يکي داشت گريه ميکرد ، دنبال دستمال کاغذي ميگشت . گريه نبودا ؛ فيلم بود ... آخه آدم که واقعي گريه کنه اصلا حواسش نيست که اشکاشو پاک کنه ... دوستانم ميبخشيد ديگه ؟؟ |
آرشيو | |
Template Copyright © 2004 Lost Lord All rights reserved |