ناتوردشت

home | archive | email | pictures | XML| Designer | blogger

Friday, December 19, 2003

يه سايه که مياد رد ميشه . يه سايه بدون گوشه ي اضافي .
بعد از ظهر جمعه ست . صداي چرخ خياطي مياد .
قرار بوده بيام اينجا و گزارش کافي شاپ ديشب رو بذارم . ولي حسش رو ندارم . اون لحظه ها رو نوشتم رو دستمال کاغذي . برگشتني يکي داشت گريه ميکرد ، دنبال دستمال کاغذي ميگشت . گريه نبودا ؛ فيلم بود ... آخه آدم که واقعي گريه کنه اصلا حواسش نيست که اشکاشو پاک کنه ...
دوستانم ميبخشيد ديگه ؟؟


NATORDASHT


E-Mail
 

آرشيو




اينها را می خوانم


چيز

فرياد

ريحان

فاطمه

يلدا

راهی

ماهى سياه كوچولو

غلاف تمام فلزى

کسوف

ناتور

آق بهمن

چون نقطه ی شک

ای اتفاق دوباره

خانه دانشجويي

هچون كوچه اى بى انتها

خورشيد خانوم

زن نوشت

عاقلانه

استامينوفن

Lost Lord

deltangestan

iranpaparzzi


Danshjoo List

BLOGNAMA
 

 

 Template Copyright © 2004 Lost Lord All rights reserved