|
ناتوردشت | home | archive | email | pictures | XML| Designer | blogger | ||
|
Sunday, December 21, 2003
سياه مشق در اومد ....
باورم نميشه ما تونسته باشيم از وسط اون همه فلاپي هاي ويروسي ازوسط پرينتهاي اوليه هاي متوالي از وسط غلط غلوط تايپ کردن هاي هميشگي از وسط زير بارون و برف و باد گرم دويدن ها از وسط چشم غره هاي اين وري ها و خط و نشون کشيدن هاي اون وري ها از وسط غر هاو متلک هاي آقايونِ سران ِ انجمن در باب روي جلد و پشت جلد و .... از وسط مهربوني هاي يه چند نفر که هيچ نفعي از انتشار اين نشريه نداشتند .... سياه مشق در اومده باشه . ولي امروز جعبه ي ۹۹ تاييش رو که بلند کردم و زير بارون منتظر تاکسي موندم با اون حسم که يه مدلي مي خواستم بال بزنم ، باورم شد که ما مجله در آورديم . يه مجله ي ۳۶ صفحه اي . عيب و ايراد خيلي داره . الان که نگاه ميکردم باز اشتباه تايپي داشت . اولين جلد هم صفحه آراي خوبمون خريد . همون آقايي که ما يهو بي هوا پريديم وسط کارهاو خستگي هاي شبانه روزيش . اون همون وسطا برامون در حد يه نشريه ي حرفه ي صفحه آرايي کرد . چي ميتونم بگم .... امروز حتي نتونستم درست و حسابي ازش تشکر کنم . هيچ وقت ياد نگرفتم خوب تشکر کنم ، هميشه يه چيزايي رو جا ميذارم ... ريحان به تو چي بگم دخترک . از همون هايي که اولش ميم داره و آخرش چ . ميدونم اگه نبودي همون ۵ شنبه پيش به گِل مينشستم . ************************************** اين شعر احمد رضا احمدي همين جور از بعد از ظهر جلوي چشمام راه ميره : ما هميشه در اين کوچه هاي بهار به دنبال چهره اي بوده ايم که از گوش ها ،چشم ها و سادگي ها برتر و از روياهامان جوانتر گرسنه تر و ذهنيتر باشد . |
آرشيو | |
| Template Copyright © 2004 Lost Lord All rights reserved | |||
