ناتوردشت

home | archive | email | pictures | XML| Designer | blogger

Thursday, April 15, 2004

مينشينم روي تخت و کتاب را باز مي کنم که در را باز مي کند و مينشيند روي کاناپه روبروم ... به عينه مي بينم تمام قوايش را جمع کرده که صدايش ، نگاهش نصيحت گونه نباشد ، مي گويد و ميگويد ...
انگار خيلي بي رحمانه به هم ريختمش ...
انگار مرا نمي شناسد ...
ميگويد صادقانه بر خورد نکردم ...
مي گويد ...
صدايش مي لرزد ... نمي توانم نگاه کنم ... زل زده ام به انگشتانم ...
وجودم مي لرزد ...
مي گويم : مي ذاري منم يه چيزي بگم ؟
ساکت مي ماند... من شروع ميکنم ... صدايم مي لرزد ... اين بغض هاي لعنتي را فرو مي خورم ... خداااااااااايا اين چيه که هر وقت ميام در مورد اين دختري که توي من زندگي مي کنه حرف بزنم عين يه مادر مصيبت ديده سر قبر بغض مي کنم و هاي هاي ...
ميدانم چيز هايي که مي گويم فايده اي ندارد ...
تمام آرزوها و نقشه هايشان را به هم مي ريزم ... نا اميدشان کرده ام ...
دخترکي شدم ياغي ، نا سپاس و...
مي گفت : قاعده را رعايت نکرده ام ، مي گفت ...چرا بعد از اين همه سختي باز ما بايد با ترس به استقبال استثنا ها برويم ؟ و ...
دنيا را کوهي از غمش کردند و روي سرم آوار ...

آه عزيز که رغبت نميکني نشانه اي بگذاري از خودت براي من ...

ما چه سبکبالانه روياهايمان را گيس مي کرديم از پيچک ها ... بودنمان را و ... و چه بي پروا همه اش را برده اند زير تيغ تجربه ، عقل ، منطق ... آن هم از نوع خودشان ...

مي گويند : ما حجتمان را تمام مي کنيم و ...

ميرود بيرون ، من همين جور زل زده ام به انگشتانم ... توان تکان خوردن ندارم
توان بودن ... توان ِ ...
سرم را ميکنم بالا به ...
خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااايا تو تنها و تنها شاهد صداقتي باش که در مرام ِ آنها ريا و حماقت است ....
خدايا ما که حرفامون رو زده بوديم با هم .
خودت ديدي چه زود تنها شدم ...

بار ديگر صبح دلتنگي هاي خسته اش را مي خوانم با تو و ديگر تلاش هايم براي پرده داري اشکهايم بي فايده ست ...
مي بيني چه قدر از بودنم ، نفس کشيدنم حالم به مي خورد ؟...

خدايا به خدايي ات قسم ، تو ... فقط تويي که شاهد مني ...
يه چيزي نوشته بود :
« دارم از بين ميرم
شايد به تو برسم
همينو ميخواي نه ؟ »

خدايا يادت اومد قبلا اينو کجا شنيده بودي ؟؟؟


NATORDASHT


E-Mail
 

آرشيو




اينها را می خوانم


چيز

فرياد

ريحان

فاطمه

يلدا

راهی

ماهى سياه كوچولو

غلاف تمام فلزى

کسوف

ناتور

آق بهمن

چون نقطه ی شک

ای اتفاق دوباره

خانه دانشجويي

هچون كوچه اى بى انتها

خورشيد خانوم

زن نوشت

عاقلانه

استامينوفن

Lost Lord

deltangestan

iranpaparzzi


Danshjoo List

BLOGNAMA
 

 

 Template Copyright © 2004 Lost Lord All rights reserved