ناتوردشت

home | archive | email | pictures | XML| Designer | blogger

Friday, July 02, 2004

برق را که خاموش می کنم ، ماه پر از لک از پشت سایه های پیچک زل می زند به من ... سرم را گرم کلمه ها می کنم تا رویش را آن ور کند این عظیم ...موهای خیس جلوی کله ام می ریزد جلوی صورتم ... من عاشق موهای خیسم می شوم ... بدجور پریشان و یاغی به نظر می آید
...
چند روزه فکر می کنم اگه یه دختر داشتم اسمش رو می ذاشتم اردی بهشت ...

نشد برایت زنگ بزنم دخترک ... خوبی ؟ سرتو کن بالا ببینم اون چشاتو ... می خنده یا ... می دونی من به جای تمام اون قطره ها یه جایی وسط شبانه هام می شکنم ؟ نه نمی دونی ...
شاعرانه می نویسم ... واااااااا ... تاثیر همنشینی با این بانوی شاعر است ... امروز غروبی رو نیمکت قرمزه باغ محتشم توی اون شلوغی و دید زدن زوج مرتبها غزل خوانی سعدی راه انداخته بودیم ...(( همه عمربر ندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم که تو بر دلم نشستی ))
بسی مفرحناک بود با موسیقی متن یکی که داشت نی می زد ... نمی دونم کجا بود ....



NATORDASHT


E-Mail
 

آرشيو




اينها را می خوانم


چيز

فرياد

ريحان

فاطمه

يلدا

راهی

ماهى سياه كوچولو

غلاف تمام فلزى

کسوف

ناتور

آق بهمن

چون نقطه ی شک

ای اتفاق دوباره

خانه دانشجويي

هچون كوچه اى بى انتها

خورشيد خانوم

زن نوشت

عاقلانه

استامينوفن

Lost Lord

deltangestan

iranpaparzzi


Danshjoo List

BLOGNAMA
 

 

 Template Copyright © 2004 Lost Lord All rights reserved