|
ناتوردشت | home | archive | email | pictures | XML| Designer | blogger | ||
|
Monday, August 16, 2004
باز نشستم اين پشت دارم سعي مي كنم يه سر و ساماني به ذهنم بدم و بتونم يه چيزايي رو ثبت كنم …
* المپياد ورزشي دانشجويان كشورهاي حاشيه درياي خزر امسال تو ايران و توي دانشگاه گيلان برگزار ميشه و از اونجايي هم كه ما دنبال دردسر مي گرديم و وقتمان هم كه آزاد( ! ) ؛ امروز پا شديم رفتيم آمفي تئاتر پايه و جلسه تشكيل داديم برا در آوردن پيش شماره نشريه المپياد و خبر نامه و اين حرفا … و اما نكات آموزنده : تا حالا نمي دونستم ريحان اين قدر بد مدل به وبلاگ و اين حرفا صميمانه عشق مي ورزد! وسط جلسه هي زير گوش من ميگه يه وبلاگ بزنيم برا المپياد ؛ من هي يه چيزايي يادداشت مي كنم و سعي مي كنم بهش بگم كه بابا بي خيال ، كلي كار ديگه هست و اينا كامپيوترشون كجا بود و از اين حرفا … تا اينكه خيلي شيك مطرح مي كنند و آقاي عليزاده هم قبول مي فرمايند و قرار ميشه يه وبلاگ بزنيم و تقريبا هر روز عكسايي كه قراره با يه دوربين ديجيتال توپ بگيريم بذاريم اون تو تا ملت كه بر ميگردند كشورشون فيض ببرند … خب يه سري راهنمايي و التماس دعا هم داشتم از شما همراهان اندك ولي پايدار ناتوردشت : سوالايي كه آدم مي تونه از دبير كل المپياد به عنوان يه مصاحبه بپرسه چي مي تونه باشه ؟… به نظرم با يكديگر هم فكري كنيم آبروي من پيش رئيس دانشكده تربيت بدني بهتر حفظ خواهد شد !! * برا يه تحقيق در مورد كيفيت برنج كه استاد محترم برا جلسه بحث خوابش رو از حالا برام ديده ، بايد پا شم برم برنج فروشي ها و يه سري سوال ازشون بپرسم … به نظرتون برنج فروش جماعت چه مدلين ؟ يكي از بچه هاي سال بالايي كه تعريف همچين شيكي ازشون نمي كنه … يه جورايي كاش يكي هم باهام بود … ولي به نظرم بايد يه ابروم پايين باشه برا رو ندادن به ملت و يه ابروم هم بالا باشه برا اينكه لااقل جواب سوالام رو بدن ! نه ؟ * خب ديگه … آها ! تو اين هير و ويري و اما… خداحافظ گري كوپر … بالاخره اديب آورد … بالاخره من مي خونمش … دارم مي رم جلو و هي زير جمله هاش خط مي كشم …( يه هو ديدي به عنوان دومين كتاب مقدس بهت هديه دادم ! ) * يكي كه نمي دونم كيه داره تو ضبط مونامو مي خونه …تو سالن هيچي نيست… صاف و سفيد … يه دامن چين چيني مي پوشم ، موهام رو باز مي كنم ،پا برهنه …اولش آروم آروم قدم بر ميدارم ، بعدش يه كم سر مي خورم ، بعد مي چرخم … عكس كسي را رقصان زير پاهايم مي بي نم … رقصنده در … تا همين جا بس است ! اين روزها حتي در فكر خودم هم ستون پنجم پيدا شده … |
آرشيو | |
| Template Copyright © 2004 Lost Lord All rights reserved | |||
