ناتوردشت | home | archive | email | pictures | XML| Designer | blogger | |
Thursday, April 28, 2005
واگویه 5 :
اخطار : همش آه و ناله و شدیدا شخصیه . خلاصه واگویه : ای سایه ناگه دلم ریخت افسرد ، افسرد ای کاش می شد بدانیم ناگه کدامین ستاره مرد ، مرد ؛ * برای رعایت کپی رایت و حقی که برای صادق هدایت و آرامش روحش قائلم نمی گویم : « در زندگی زخم هایی هست که مثل خوره روح آدم را می خورد . » چون هیچ سنخیتی بین او و این دخترک پیدا نمی کنم . آرامش احتمالی روح هدایت رو تو این هیر و بیر به هم نریزم بهتره . هر چند در زندگی زخم هایی هست که ... * مامان داستان ؛ ریحان داستان ؛ رفتار امروزم را که عین جن زده ها آمدم و رفتم به من ببخشید . که نگرانتان کردم . که ریحان برای جلوآمدن ازم اجازه بگیرد و آن طور غم انگیز نگاهم کند و آف لاین بگذارد . که مامان داستان صدایش نگران باشد و غصه ی دختر داستان را بخورد ... ولی باید می رفتم به داد این دخترک می رسیدم . حالش هیچ خوب نبود . هیچ ... هرچند فقط محکم بغلش کردم و اجازه دادم کمی هق هق بی صدا کند و روی نیمکت پایه به بازی پینگ پونگ پسرا زل بزند . کاری برایش نکردم . در تمام دانسته ها و تلاش هایش برای دانایی و بودن دچار تردیده. تلخ شده ام . این بار هر چه قدر هم طول بکشه نمی ذارم این طور ادامه پیدا کند . این دختر طاقت ضربه یی دیگر را ندارد . می دانم . باید یه فکر اساسی کرد . * سعی می کنم به مفهوم فاشیسم ، دیکتاتوری ، اصلاح طلبی و البته سیاست ورزی در چارچوب تصمیماتی که در کمیته انتخابات گرفته می شود خوب دقت کنم . |
آرشيو | |
Template Copyright © 2004 Lost Lord All rights reserved |