ناتوردشت

home | archive | email | pictures | XML| Designer | blogger

Saturday, May 14, 2005

* فصل اول داستان تمام شد .
جمله ی آخرش هم اینه : جان کلام همان جان اقدس بود .

* خالی ام .
فصل دوم داستان شروع نشده . خلاء است .
چند صفحه سفید برا نقاشی بچه ی 5 ساله داستان می گذارم !
کلمه ی پیدا نیست .
باران گرفته با رعد و برق .
وقتی کاری از دستت بر نیاید و وقتی مرز هایت را صبور چیده باشی کنار دیوار به خط ، منتظر دست به دست کردن زندگی.
اردی بهشت هم باشد .
ناباورانه از راننده تاکسی هم بخواهی که صدای هایده اش را کمی بلند کند .
نمی توانم .
هی خدا می دانی که نتوانستن ، نخواستن نیست .
هیس س س س س .

ناتوردشت با توام : می بوسمت و اشک .


NATORDASHT


E-Mail
 

آرشيو




اينها را می خوانم


چيز

فرياد

ريحان

فاطمه

يلدا

راهی

ماهى سياه كوچولو

غلاف تمام فلزى

کسوف

ناتور

آق بهمن

چون نقطه ی شک

ای اتفاق دوباره

خانه دانشجويي

هچون كوچه اى بى انتها

خورشيد خانوم

زن نوشت

عاقلانه

استامينوفن

Lost Lord

deltangestan

iranpaparzzi


Danshjoo List

BLOGNAMA
 

 

 Template Copyright © 2004 Lost Lord All rights reserved