|
ناتوردشت | home | archive | email | pictures | XML| Designer | blogger | ||
|
Saturday, January 07, 2006
براي نيمچه عكاس تازه كاري مثل من كه كورمال كورمال سعي مي كند ببي ند و تجربه كند و عكس بگيرد ، عكاسي از چهره ي نجيب و آرام اكبر رادي و حضور پر هيبت قطب الدين صادقي موقعيت ويژه اي بود . اصلا حضورشان در يك بعد ازظهر ابري رشتي در تالار معين دانشگاه گيلان در ميان تمام كم كاري و برنامه هاي بي خاصيت گذشته ، نشانه ي خوبي بود .
مدعوين دانشجويان بودند و بهانه ي بزرگداشت رادي ، جشنواره ي تئاتر دانشجويي دانشگاههاي شمال و شمال شرق كشور بود . به بي سر و صدا ترين شكل ممكن از نظر پوشش خبري برگزار شد و رفت . حس آن شبم خيلي خوب بود . آخه تا جائيكه كه ياد دارم در اين تالار فقط مراسم سياسي برگزار شده بود و الحق كه ژست گرفتن برخي سياسمداران با ژست هنرمندان حسابي متفاوت است ، درست به اندازه تفاوت سيب زميني و سيب ! دانشجويان اما همان ها بودند ، با همان كف و سوت هميشگي كه گويا ديگر وجه مشخصه ي تلخ نسل من شده است كه براي اعلام هر موافقت و مخالفتي برپايش مي كنند . اين بار اما رادي بود كه با صداي آرام و ته لهجه ي گيلكي اش از حالا به قربانيان تبعيض دلداري مي داد و از بي اهميت بودن جوايز براي هنرمند مي گفت .او راز ماندگاري را در چيز ديگري مي دانست . همان كه امثال صمد بهرنگي را در حوزه ادبيات كودك ويژه و جاودانه كرد . قطب الدين صادقي بعد از فرستادن بوسه اي از دور براي رادي گفت : بزرگترين حسن اين بزرگداشت اين است كه قدمي براي كم كردن فاصله ي بين نسل ها برداشته شده است . او تلخ ترين تجربه ي تاريخي ايراني ها را شكاف بين نسل ها در تمام دوران مي دانست . شايد پورشورترين سخنان را در رثاي رادي كارگردان نمايش هايش هادي مزربان بيان كرد . او شيفته ي منش و وجود رادي است و يادداشتي خاطره گونه در بروشور نمايش ملودي شهر باراني دارد كه از حضار خواست حوصله به خرج داده و گوش دهند و بايد بگويم انصافا چنان صادقانه و گيرا بود كه حوصله آدم به گوش دادنش افتخار مي كرد . در پايان گفت : " بعضي ها مي گويند رادي چخوف ايران است ، ولي من مي گويم رادي ، رادي ايران است ." اعتراف پيوست : هنوز جرات چاپ كردن عكس ها از ترس خراب كردنشان پيدا نكرده ام . |
آرشيو | |
| Template Copyright © 2004 Lost Lord All rights reserved | |||
