ناتوردشت

home | archive | email | pictures | XML| Designer | blogger

Saturday, March 25, 2006

شايد اگه يه داداش عاقل داشتم . يا يه خواهر عاقل . يا نه حتي يه پدر و مادر عاقل كه عقلانيت زندگي رو به دوش مي كشيدند و كارهاي احتمالا عاشقانه ي منو تفسير مي كردند و بهم يه ابسيلن حقي مي دادند ؛
اينطور نمي شد.
نه اينكه مثل حالا ، هر كدومشون بعد از طي دوران عاشقيت و كله شقي و دنبال رويا هاشان رفتن و آي زندگي بيا ببلعمت و از اين حرفا ، در ميانه هاي ميان سالي با يادآوري آنچه برايشان گذشته زوم كنند روي قسمت باقيمانده داستان و هي زور بزنند بچرخوننش به راست ... هي به راست .... هي به راست ...
هووم ... نتيجه گيري اخلاقي ش مي شه اين كه روياي من بشه عقلانيت .


NATORDASHT


E-Mail
 

آرشيو




اينها را می خوانم


چيز

فرياد

ريحان

فاطمه

يلدا

راهی

ماهى سياه كوچولو

غلاف تمام فلزى

کسوف

ناتور

آق بهمن

چون نقطه ی شک

ای اتفاق دوباره

خانه دانشجويي

هچون كوچه اى بى انتها

خورشيد خانوم

زن نوشت

عاقلانه

استامينوفن

Lost Lord

deltangestan

iranpaparzzi


Danshjoo List

BLOGNAMA
 

 

 Template Copyright © 2004 Lost Lord All rights reserved