ناتوردشت | home | archive | email | pictures | XML| Designer | blogger | |
Saturday, September 16, 2006
۱* گفتنی ها کم نیست . اما من جنبه ی گفتنش را ندارم . زودتر لب پایینم می افتد ، صدایم می لرزد و اشکم چه اون توو ، چه بیرون سرازیر می شود .
۲* صبور شده ام . صبور اما ضعیف . آن قدر ضعیف که توان دیدن صحنه های واقعی فیلم ها را ندارم .چون به گریه ام می اندازند . توان شنیدن آهنگ ، حتی رویای وصل سراج . چون تمام اینها به گریه ام می اندازند . آنقدر که تمام توان جسمی ام صرف شکستن و نشکستن بغض های گاه و بی گاه می شود . ۳* هفته ای بدی گذشت . اگر سه شنبه اش به دنیا نیامده بودم ، می دادم تیکه تیکه دفنش کنند این هفته ی لعنتی را با شب های بالش خیسش . ۴* حتی دیگر شرق هم نداریم بخوانیم . حتی اوریانا فالاچی هم مرد . ۵* امسال پاییز هم زودتر آمده . بیشتر از اینکه ببارد اخمو و درهم بهت زل می زند . لامصب خون به دل آدم می کند . ۶* رمانتیک آبکی . خوب است که صدایت این طور نیست . می دانی که روزی چند بار با خودم می گم دمش گرم که صدایت ، روحت رمانتیک آبکی نسل سومی و اواخر نسل چهارمی نیست ؟! ۷* " ارتباطات علوم اجتماعی در ایران "... به نظرم دارم شوخی بدی می کنم با زندگی ام ! ۸* نظریه تعادل هم مال هایدر بود . همین . |
آرشيو | |
Template Copyright © 2004 Lost Lord All rights reserved |