ناتوردشت | home | archive | email | pictures | XML| Designer | blogger | |
Saturday, December 23, 2006
خب اين توپ يلدا بازی وبلاگستان از طريق آقای لرد به دست ما هم رسيد ، ولی گویا آخرهای بازیه ، خب همينه شهرستانی ها هی می گن استعداد داريم ،امکانات نداريم ديگه !پس می ریم که داشته باشیم :
۱*تمام سال اول راهنمایی را در مدرسه شاهد از اینکه هم کلاسی هایم بفهمند مادرم چادر سر نمی کند وحشت داشتم و خجالت می کشیدم . ۲* سه تا از بهترین لذت های زندگی ام خوردن صبحانه ، خریدن جوراب و لوازم تحریر است . ۳* در ۱۱ ماهگی روی پای پدرم در یکی از سینما های تهران ، دو ساعت تمام بدون دقیقه ای ونگ زدن با چشمان کاملا باز فیلم دریاچه ی قوی چایکفسکی را دیدم . ۴* کلاس سوم دبستان یکی از هم کلاسی هایم را که هر کاریش می کردی می گفت فردا مامانم را برایت می آورم ، زدم . در راستای نوعی دیگر از اعمال خشونت در طی سالیان کودکی زندگی مشترک من و داداشم در یک اتاق ، نصیب او ۶ تا بخیه بالای ابرو یک بار ، ۳ تا بخیه باز هم بالای ابرو یک بار دیگر بود و نصیب من هیچی ! ۵* امسال بعد از دفاع از یکی از به درد بخورترین و پردردسرین پایان نامه های کاربردی دانشکده کشاورزی ، با لیسانس مهندسی زراعت و اصلاح نباتات ، فوق لیسانس ارتباطات شرکت کرده ام . خب ... من هم مامان داستان ، چیز ، راهی ، لیلای عاقلانه و کسوف را دعوت می کنم . |
آرشيو | |
Template Copyright © 2004 Lost Lord All rights reserved |