ناتوردشت

home | archive | email | pictures | XML| Designer | blogger

Sunday, April 08, 2007

1) 18 فروردین 86
صبحی که با صدای بد و بیراه بیدار شوی
صبح خوبی نخواهد بود
باور کن .

2) تنهایی پر هیاهو را تمام کردم . شاهکاری بود برای خودش . لاغر و نحیف هر شب زیر تختم می خوابید . تمام این روزهای مازوخیستی را با من زندگی کرد . دست آخر هم هانتا رفت توی طبله ی پرس وسط کتاب هایی که 35 سال تمام توی پرس ریخته بود ، نشست و له شد .
باید برای این هم سوگواری کنم .


NATORDASHT


E-Mail
 

آرشيو




اينها را می خوانم


چيز

فرياد

ريحان

فاطمه

يلدا

راهی

ماهى سياه كوچولو

غلاف تمام فلزى

کسوف

ناتور

آق بهمن

چون نقطه ی شک

ای اتفاق دوباره

خانه دانشجويي

هچون كوچه اى بى انتها

خورشيد خانوم

زن نوشت

عاقلانه

استامينوفن

Lost Lord

deltangestan

iranpaparzzi


Danshjoo List

BLOGNAMA
 

 

 Template Copyright © 2004 Lost Lord All rights reserved